ارمنستان (۳): رهبرهای جدید دنیا، Elon Musk ارمنی، Times Square نیویورک!
توی پست قبل در مورد اتفاقات روز دوم و روز سوم بازدید ما از ارمنستان به عنوان گروهی از کارآفرینهای ایرانی خوندید.
توی این پست، جزئیات بازدیدهای روز چهارم رو به اشتراک میگذارم.
اما پیش از اون به آخرین بازدید روز سوم می پردازم.
جشن فارغ التحصیلی مدرسه رهبری ارمنستان (Leadership School)
همونطور که در اولین پست این سفرنامه هم اشاره کردم، ما به دعوت و میزبانی مدرسه رهبری ارمنستان (Leadership School of Armenia) به ارمنستان سفر کرده بودیم.
اما اینجا جای خوبی هست که در مورد این مدرسه توضیح بیشتری بدم. در قسمت About وب سایت LS این توضیحات درج شده:
In the global reality of accelerating changes Armenia needs faster development, one of the most important requirements of which is the discovery and development of strong leaders within the young generation.
We believe that in cooperation with prominent Armenian and international leaders, thinkers and organizations we can support the development of future Armenian leaders.

لوگوی مدرسه رهبری ارمنستان
اما تفسیر (و نه ترجمه) اون این می شه که کشور ارمنستان، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (حدود ۲۵ سال پیش)، تقریباً هیچ چیز نداشت؛ نه صنعتی، نه اقتصادی و نه علمی و نه حتی معدن و منابع طبیعی چشم گیری. به همین خاطر تنها امید این کشور برای بهبود اوضاع خودش، تولید علم و تکنولوژی بود. و البته این سفرنامه گواهی هست که نسبتاً هم خوب عمل کردن. دلیل این پیشرفت سریع ارمنستان (علیرغم محدودیتهایی که داشتن) همبستگی فوق العاده تکتک اجزای جامعهشون بوده.
یکی از این اجزا هم که با این هدف و چشمانداز کارش رو شروع کرده، مدرسه رهبری ارمنستان هست.
در این مدرسه دورههای یکساله برای افراد بالای ۱۸ سال برگزار می شه که به آموزش مباحث و مفاهیم زیر می پردازه:
- خودشناسی و توسعه فردی
- مفاهیم پایه رهبری
- کارگروهی
- مباحث پیشرفته (مثل: ارتباطات با رسانه ها، مدیریت تغییر و …)
- واحدهای کمکی (فناوری اطلاعات، زبان انگلیسی تجاری و …)
- آموزش ملاقات با شخصیتهای برجسته
- جلسات بحث و نقد فیلم با موضوعات مرتبط با رهبری
- و البته کارها و کارگاه های عملی
یکی از رویدادهایی که طی سفرمون به ارمنستان شرکت کردیم، جشن فارغ التحصیلی ۲۰ نفر از دانشجویان این مدرسه بود. این جشن که بدلیل اجرای چندین باره موسیقی، شبیه یک ارکستر کوچک شده بود.

مراسم جشن فارغالتحصیلی مدرسه رهبری ارمنستان
بعد از مراسم مختلف که بیشتر شبیه یک Performance بود، شرکت کنندهها در این جشن فارغالتحصیلی به شبکه سازی و آشنایی با هم دیگه مشغول شدن. یکی از نکاتی که بازهم اینجا به چشمم اومد، نحوه شبکه سازی (اصطلاحاً Networking) ارمنیها بود. بدون هیچ تعارف و رودربایستی، با لب خندون نزدیک میشدن و شروع میکردن به معرفی خودشون و صحبت کردن، چیزی که بنا به مشاهدات من، توی ایران کم دیده میشه (معمولاً برقراری ارتباط برای ما کمی دشوار هست)
روز چهارم: چهارشنبه، ۳۱ می (۱۰ خرداد)
بازدید از Instigate و ملاقات با ایلان ماسک ارمنی!
اولین ملاقات روز چهارم، لغو شد. به همین دلیل وقت بیشتری داشتیم تا بعد از برنامههای فشرده روزهای قبل، کمی استراحت کنیم.
حدود ساعت ۱۱ از هتل به سمت دفتر شرکت Instigate حرکت کردیم.

لوگوی شرکت Instigate
Instigate در واقع نام شرکت مادری هست که بیشتر از ۱۰ کسب و کار مختلف رو توی خودش جا داده. دفتر این مجموعه یک ساختمان ۵ طبقه بود و اولین چیزی که نظر ما رو به خودش جلب کرد، فضای خاص دفتر Instigate بود؛ راهروهای طولانی و با اتاقهای زیاد در هر دو طرف، سکوت و نور کم، فضایی شبیه فضای فیلمهای روسی قدیمی رو ایجاد کرده بود.
بعد از سرک کشیدن از شیشه هایی که روی در اتاق ها بود، وارد اتاق جلسات Insigate شدیم. اتاق کوچکی و نه چندان تمیزی که بزور تیم بازدیدکننده رو توی خودش جا می داد و بعد از چند دقیقه انتظار، واهان پوغوسیان (Vahagn Poghosyan)، یکی از بنیانگذاران اینستیگیت وارد اتاق شد تا ما رو با شرکت و فعالیتشون آشنا کنه:
- Instigate در سال ۲۰۰۴ در ایروان و توسط سه بنیانگذار (واهان، برادرش و یکی از دوستانشون) راه اندازی شد.
- فعالیت اولیه Instigate در زمینه طراحی مدارات الکترونیکی بود.
- این شرکت با ۱۰ نفر کار خودش رو شروع کرد. در سال ۲۰۰۷ تعداد پرسنل شرکت به ۱۵۰ نفر رسید و در سال ۲۰۱۰، با ۳۰۰ پرسنل، نقطه سر به سر رو رد کردن (اصطلاحاً Positive Cash Flow شدن)
- این شرکت برای اینکه بتونه هزینه هاش رو کاهش بده، دفاتری در شهرهای دیگر ارمنستان راه اندازی کرد و بخش زیادی از نیروها و متخصصهاش رو به اون شهرها انتقال داد.
اما جذاب ترین قسمت این بازدید، آشنایی با مسیری بود که واهان و تیمش برای رسیدن به موقعیت کنونی طی کردن. راستش اینقدر توضیحات واهان پیچیده (اما مبهم نه!) بود که یادداشت برداری و یادآوری اون کار دشواری بود. اما اگر بخوام ساده بیانش کنم، چنین چیزی بود:
ما می خواستیم زیر دریایی بسازیم، برای عایق کردنش نیاز به کائوچو داشتیم، بنابرین یا باید وارد می کردیم و یا باید خودمون تولید می کردیم، پس خودمون تولید کردیم و به بقیه هم فروختیم!
برای انتقال کائوچوها به کارگاه ساخت زیر دریایی، نیاز به ترن داشتیم، بنابرین یا باید از خارجیها می خواستیم برامون ترن ایجاد کنن یا خودمون ترن میساختیم، پس خودمون ترن رو ایجاد کردیم و به مردم هم سرویس دادیم!
ترن ما برای حرکت به انرژی نیاز داشت، بنابرین یا باید از ایران برق وارد می کردیم و یا باید خودمون یه فکری براش می کردیم، پس خودمون نیروگاه برق ساختیم و به دولت برق فروختیم!
اما برای ساخت نیروگاه، به سد نیاز داشتیم، بنابرین یا باید سفارش می دادیم به مهندس های خارجی تا برامون سد بسازن، یا باید خودمون دست بکار می شدیم، پس خودمون شروع کردیم به سد ساختن!
و …!!!
مطمئنم که برای شما هم به اندازه من، جذاب و البته عجیب بود. البته همین موضوع هم باعث شده که Instigate در واقع یک Holding باشه و نه یک شرکت.
در حال حاضر هم:
- Instigate در حال حاضر به وزارت آموزش و پرورش ارمنستان کمک می کنه تا مدارس هوشمند ایجاد کنن؛ تا بحال بیشتر از ۲۰۰ مدرسه در سرتاسر ارمنستان به تجهیزات لازم مجهز شدن، البته بطور کاملاً رایگان و بعنوان انجام مسئولیت اجتماعی شرکت (CSR).
- این شرکت اخیراً فعالیتش رو در زمینه های Cloud Computing، Mobile Applications و … هم شروع کرده. (تحت اسم Instigate Design)
- ویژن این شرکت این هست که به یک شرکت برون سپاری (Out Sourcing) تبدیل بشه و درگیر مسائل فنی پروژه ها نشه.
اما بین صحبتهای واهان، موضوع دیگه ای بسیار جذاب بود:
وقتی ازش پرسیدم که چرا همه چیز رو خودتون ساختید (چرا دوباره چرخ رو اختراع می کنید)، چنین جوابی رو شنیدم:
شرکت های بزرگ دنیا، مثل اپل و … در واقع بنگاه های بیگاری کشیدن از افراد هستن. کارگرهای چینی اپل، با کمترین حقوق و با بیشترین فشار کاری، محصولات مختلفی رو به نام اپل تولید میکنن تا افراد نسبتاً مرفه دنیا، اون محصولات رو با قیمت گزافی بخرن و ارزش شرکت اپل روز به روز بالاتر بره. و از طرفی هم هر روز توی اخبار می شنویم که کارگر فلان شرکت بزرگ، بخاطر فشار کاری خودکشی کرد. از نظر من این یک نوع برده داری هست و من نمی خوام با استفاده از سرویس های اونها، نقشی توی این برده داری مدرن داشته باشم. بنابرین نیازمندیهای خودم رو با کمک متخصصهای کشور خودم و با شرایط منصفانه تولید می کنم.
این بازدید، بر خلاف انتظاری که با دیدن ساختمون در دقایق اول توی ما ایجاد کرد، یکی از جذابترین ملاقاتهای ما در ارمنستان بود.
نهایتاً هم از واهان خواستم که به عنوان ایلان ماسک ارمنستان (من این اسم رو روش گذاشتم)، اجازه بده تا باهاش سلفی بگیرم.

واهان پوغوسیان (ایلان ماسک ارمنی) و من
بازدید از Joomag
بعد از ملاقات با واهان و آشنایی با شرکت عجیبش، و البته صرف نهار در رستوران محلی نزدیک دفتر شرکت، راهی دفتر Joomag شدیم.

لوگوی جومگ، در ورودی شرکت
Joomag یک استارتاپ (بسته به تعاریف مختلف، ممکنه دیگه استارتاپ شمرده نشه) ارمنی هست که کارشون تولید محتوای Interactive (تعاملی)، فروش و انتشار اون هست.
یا به زبان ساده تر، میشه جومگ رو اینطوری تعریف کرد:
جومگ کمک می کنه تا بولتن، بروشور، کاتالوگ و نشریههای خودتون رو با استفاده از مولتی مدیا (ویدئو، فایل صوتی، عکس، متن و لینک) خیلی ساده اما جذاب طراحی کنید، اون رو به اشتراک بگذارید و یا برای فروش عرضه کنید. البته اگر انتخاب کنید که چیزی که طراحی کردید، یک نشریه هست، جومگ مسئولیت فروش، جذب اشتراک و ارائه گزارش های مالی رو هم به عهده میگیره.
اما نکات جذاب در مورد جومگ:
- جومگ ۴ دفتر داره: ایروانِ ارمنستان (دفتر اصلی)، سیلیکون ولی کالیفرنیا، مسکوی روسیه و مونیخ آلمان.
- متد اسکرام، توی همه بخشهای مختلف جومگ (از بخش فنی، تا فروش و پشتیبانی) استفاده می شه.
- ساعت کاری جومگ از ۱۰ صبح (!) تا ۷ بعدازظهر هست، اما خیلی روی انعطاف پذیر بودن ساعت کاری حساس هستن؛ در واقع تنها کافیه که شما روزی ۸ ساعت کار کنید، از کی تا کی خیلی اهمیتی نداره.
- تمرکز جومگ، به هیچ عنوان بازار ارمنستان نیست و به همین دلیل زبان ارمنی و البته زبان های RTL رو پشتیبانی نمی کنن. (موضوع جالبی هست که ارمنی هستن، توی ارمنستان فعالیت می کنن، اما ارمنستان بازار هدفشون نیست)
- جومگ بدون دریافت سرمایه و فقط طی ۳ سال به نقطه سر به سر و سود دهی رسیده. (از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲)
یکی از چیزهایی که توجه من رو خیلی جلب کرد، پوستر بزرگی بود که یکی از دیوارهای ورودی شرکت رو پوشش داده بود:

Joomag در Times Square نیویورک
من تاحالا نیویورک نبودم (با اینکه خیلی دوست دارم) اما بس که Times Square نیویورک رو توی فیلمها و عکسهای مختلف دیدم، می تونم از روی عکس تشخیصش بدم، برای همین به محض اینکه فرصت لازم ایجاد شد، از یکی از پرسنل جومگ پرسیدم: “این فتوشاپه؟ یا واقعیه؟”
و البته جوابی که گرفتم این بود که کاملاً واقعی و به مناسبت ۵۰۰ هزارمین Publisher جومگ هست. خیلی انگیزه بخش بود دیدن این موضوع که یک استارتاپ از یک شهر کوچیک (ایروان، که جمعیتش به اندازه شهرک غرب تهران هست) چنین پیشرفت و قدرتی داشته که تونسته خودش رو روی یکی از گرونترین تابلوهای تبلیغاتی دنیا معرفی کنه. و البته دونیت رو تصور کردم روی اون نمایشگر تبلیغاتی. (آرزو برجوانان عیب نیست 🙂 )
جومگ، بیشتر از ۵۰۰/۰۰۰ نشر دهنده (کسانی که بروشور، نشریه و … رو ایجاد می کنن) و بیشتر از ۳۰/۰۰۰/۰۰۰ خواننده (کسانی که بروشور، نشریه و … ایجاد شده رو مطالعه می کنن) داره.
بازدید از FAST
بعد از جومگ و داستان تکراری مینیبوس سوار شدن، به ساختمونی در نزدیکی میدان جمهوری ایروان (میدان مرکزی شهر) رفتیم. ساختمان مدرنی که تماماً از انرژی خورشیدی استفاده می کرد.

نمایشگری که در لابی ساختمان بود و اطلاعاتی در خصوص ذخیره سازی و مصرف انرژی ساختمان نمایش می داد.
این ساختمون شرکت های مختلفی رو توی خودش جا داده بود، از جمله Fast که همینجا در موردش توضیح می دم، Impact Hub ایروان که بعد از Fast بهش سر زدیم، جایزه صلح جهانی آرورا (یا اهورا) و …

نمایی از حیاط ساختمان و پنلهایی خورشیدی متحرک
اما بریم سراغ Fast؛ توی یک دفتر کاملاً شیشه ای و مدرن، منتظر مدیر مجموعه Fast بودیم تا مثل بازدیدهای قبلی، توضیحاتی در خصوص فعالیتشون به ما ارائه کنه. اما بر خلاف روند بازدیدهای قبلی، وقتی مدیر مجموعه، آرمان عروجیان (فارسی شده اسم Armen Orujyan) وارد اتاق شد، بجای ارائه توضیح در مورد فعالیت خودش، از ما خواست تا داوطلب بشیم و استارتاپمون رو معرفی کنیم.
من بعنوان اولین نفر، دونیت رو معرفی کردم و از مشکلاتی که باهاش روبرو شدیم گفتم. هنوز ۵ دقیقه از شروع توضیحات من نگذشته بود که آرمان شروع کرد به ارائه راهکار برای حل مشکلات! و چیزی که عجیب بود این بود که تونسته بود با همون توضیحات مختصر من، دید فوق العاده کاملی به کسب و کار و مشکلات دونیت پیدا کنه که باعث تعجب همه شد!
همین روند برای چند استارتاپ دیگه هم تکرار شد و هر دفعه، بچههای ایرانی و گرجی، از هوش فوقالعاده این آدم شوکه میشدند، راستش به نظر میرسید که داره مغز ما رو می خونه؛ آخه چطور یک نفر می تونه روی کسب و کارهای مختلف، چنین دید عمیق و دقیقی داشته باشه!؟
همین موضوع باعث شد که لینکدین آرمان عروجیان رو بررسی کنم؛ دور از انتظار نبود که با اسامی بزرگی مثل سازمان ملل متحد، UCLA، Hyperloop و Facebook مواجه بشم. اون واقعاً آدم فوق العاده ای بود!

Armen Orujyan و من
توضیح عکس: من واقعاً علاقه چندانی به سلفی ندارم، خصوصاً در محیطهای کاری سعی میکنم خودداری کنم از درخواست سلفی. اما واقعاً افتخار و خاطره آشنایی با برخی از افراد رو نمیشه از دست داد 🙂
اما از مقدمات و تعارفات که بگذریم، اینجا هم چیزهای جذابی وجود داشت:
مجموعه Fast که پایگاه اصلیشون توی لس آنجلس هست، روی پروژههای متنوعی در حوزه تکنولوژی در سرتاسر دنیا مشغول به فعالیت هست. اما پروژه ای که آرمان رو مثل مدیران خیلی از برندهای بزرگ ارمنی از آمریکا به ارمنستان کشیده بود، چیزی نبود بجز قطار سریعالسیری که باعث میشد ارتباط زمینی ارمنستان با ایران و گرجستان سریعتر بشه، در واقع خیلی سریعتر.
بذارید بیشتر توضیح بدم:
همونطور که قبلاً هم گفتم، ارمنستان کشوری کوچیک و کم جمعیت هست و یکی از بزرگترین معضلات کشور، کمبود نیروی انسانی متخصص هست. به همین خاطر، مجموعه Fast (با همکاری دولت ارمنستان) در حال راه اندازی پروژه ای هستن که این مشکل رو رفع کنه: یک قطار فوق سریع بین تهران، ایروان و تفلیس (پایتخت گرجستان)!
چشم انداز آرمان این بود که نیروهای متخصص، صبحها توی خونشون در تهران از خواب بیدار بشن، سوار این قطار بشن و ۱ ساعت و نیم بعد، ایروان سرکارشون باشن و عصرها هم برگردن خونه خودشون توی تهران بخوابن. (همین الان خیلی از افراد بیشتر از ۱ ساعت نیم از کرج یا شهرهای اطراف به سمت تهران رانندگی می کنن تا سرکارشون حاضر بشن، بنابرین موضوع خیلی دور از ذهن نیست، از لحاظ فنی هم قطارهای بسیار سریعتری توی دنیا وجود داره، از جمله TGV در اروپا و قطار مغناطیسی و معروف ژاپن)
و این هم از Fast…
بعد از این ملاقات هم، از دفتر خارج شدیم و با آسانسور به یک طبقه بالاتر رفتیم: Impact Hub Yerevan.
در پست بعدی دربارش بخونید 🙂
خیلی خوب بود ممنون
ممنون از سایت خوبتون. من
هم توی سایتمون آموزش های زیادی گداشتم به سایت من
هم سر بزنید