منتور، منتورشیپ و حواشی آن
یکی از پایههای زیستبومهای کارآفرینی موفق دنیا، منتور ها هستند. افرادی که با کمکهاشون در قالب مشاوره و همفکری، باعث میشن تا کارآفرینهای جوانتر (از لحاظ تجربه) نیاز به آزمودن آزمودهها نداشته باشند. بدیهی هست که این موضوع باعث کاهش درصد خطاهای تصمیمگیری کارآفرینها و نهایتاً افزایش احتمال موفقیت اونها میشه.
اما چیزی که من رو به نوشتن این پست واداشت، بحثی همیشگی در جامعه استارتاپی ایران است که اخیراً بیشتر مورد توجه قرار گرفته؛ مرز بین منتور خوب و منتور بد. با همین سر نخ، افکارم در این خصوص رو ثبت میکنم.
اولین سوالی که از خودم می پرسم اینه که منتور خوب واقعاً کی هست و این مرز کجاست؟
طبق تعریفهای آکادمیک، که کاملاً هم درست به نظر میان، یک منتور خوب ویژگیهای زیر رو داره:
- تجربه در حوزه منتورشیپ
- تمایل به ارائه تجربیات و دانش
- در دسترس و قابلیت اتکا بودن
- صداقت، بیطرفی و عدالت
- هوش، قدرت تحلیل و تعمق
فکر میکنم غیر از فاکتور اول، چهار فاکتور دیگه، نیازی به بحث ندارن، چرا که همگی موارد شخصیتی هستند که هرکس به نسبت متفاوت ازشون برخورداره؛ معمولاً افرادی که انتخاب میکنن در نقش یک منتور باشند، این فاکتورها رو به حد قابل قبولی دارند.
اما چیزی که محل بحث هست، تجربه منتور هست. جملاتی مثل »طرف خودش چیکار کرده که تاحالا؟!«، »خودش که استارتاپش به گِل نشسته« و یا حتی بدتر از اون »حتماً بیکاره که منتور شده« اخیراً زیاد شنیده میشه.
آیا یک منتور باید الزاماً صاحب یک استارتاپ موفق، یا بطور کلی یک استارتاپ باشه؟ یا الزاماً باید بیکار باشه و هیچ دغدغه دیگهای نداشته باشه؟ جواب من به این سوالات یک نــه محکم است.
به این دلیل که هر منتور یک یا چند تخصص و هر جلسه منتورشیپ یک موضوع مشخص داره. الزاماً یک منتور در خصوص همه جوانب یک کسبوکار مشاوره نمیده. همونطور که توی دبیرستان هم، همه درسها رو یک استاد تدریس نمیکنه. شاید بهترین منتور برای مباحث حقوقی یک استارتاپ، وکیل سالخوردهای باشه که حتی تلفن همراه هم نداره! اما طبیعتاً بعنوان منتور فنی، گزینه خوبی نخواهد بود.
و از طرفی مخاطب منتورشیپ، از این بابت اهمیت داره که مشخص کننده سطح ابهاماتیست که باید توسط منتور رفع بشه. به بیان ساده تر، یک دیپلمه میتونه معلم دبستان باشه، اما استاد دانشگاه، نه.
بنابرین صدور یک حکم کلی که آقای/خانم X منتور خوبی است یا خیر، بدون دانستن موضوع منتورشیپ و البته مخاطب اون، یک قضاوت بیخردانه است.
با در ذهن داشتن جمله بالا، میشه این نتیجه گیری رو کرد که هر کسی، میتونه یک منتور خوب باشه؛ اگر علاوه بر فاکتورهای شخصیتی لازم، در موضوع منتورشیپ، دانش و ترجیحاً تجربهای بیشتر از مخاطب خودش داشته باشه، ادعایی فراتر از این نداشته باشه و خودش رو دور از اشتباه نبینه.
اما چرا این قضاوتها، تاثیر مخربتری از چیزی که به نظر میاد، دارن؟
تعداد استارتاپهای ما، با سرعت سرسام آوری در حال رشد است و با این رشد تمایل زیادی به بر هم زدن تعادل کمی و کیفی بین بازیگرهای این جامعه (منتور، سرمایهگذار و …) داره.
قضاوتهای ناصحیح و بدست داشتن ذره بین برای بررسی همه ابعاد شخصیتی و حرفهای منتورها، انگیزه این افراد رو برای فعالیت در این نقش حیاتی کم میکنه، چرا که اکثر قریب به اتفاق که این فعالیتها، صرفاً خروجی انگیزه شخصی و بدون چشمداشت مالی است؛ با وجود این حقیقت، طبیعیست که افراد، تمایلی به قرارگیری در معرض قضاوت نداشته باشند و نهایتاً با انزوای این افراد، تعادل بین اجزای جامعه کارآفرینی، بیشتر از چیزی که هست، بهم خواهد خورد.
این انزوا، شرایط ظهور و ورود رو برای منتورهای واقعاً بد -که خیلی هم به قضاوتها اهمیت نمیدن- مناسبتر میکنه.
و البته باید این رو هم در نظر داشت که با توجه به ذات یک جامعه (اکوسیستم، زیستبوم) منتورهای واقعاً بد، خیلی سریع، توسط توسط خرد جمعی جامعه و توی اون ناپدید میشن. این یک اصل طبیعی هست که وجودش از مرزهای جغرافیایی، فرهنگ و سایر عوامل انسانی تاثیر نمیگیره.
خب اگر قضاوت نکنیم چیکار کنیم؟
با اطمینان میشه گفت که اگر افراد شناخته شده و با تجربه جامعه ما، تمایلی به حضور در نقش یک منتور و یا مدرس کارگاه رو ندارن، بخاطر این نیست که تمام وقتشون رو کاملاً صرف کسبوکارشون میکنن! بلکه طبیعتاً اون افراد هم مثل همه انسانهای دیگه، زمانهای آزادی رو دارن که به فعالیتهای مورد علاقشون میپردازن.
بهتره بجای قضاوت و منزوی کردن افرادی که از وقت آزادشون برای بهتر کردن جامعه کارآفرینی استفاده میکنن، به جواب این سوال فکر کنیم که چرا افراد با تجربه و دغدغهمندی که میشناسیم، تمایلی برای انتقال تجربههای ارزشمندشون به شکل عمومی ندارن؟ چرا هیچوقت، هیچجا نیستن؟ آیا دلیلش نمیتونه همین قضاوتها باشه؟
مشتاقانه دوست دارم نظرات شما، خصوصاً نقدها به ایدئولوژی خودم رو هم بدونم.